همسایه زورگو ادامه پارت قبل
حقیقتا دستم شکستتتتت
پارت85
با بهت به من اشاره کرد
- اینننن؟
نه نه نهه
دیگه داشت عمیقا بهم بر میخورد
خواستم بگم این عمته اسکل بی..شعور
اما صلاح دیدم روز اول کاری الکی واس خودم دشمن تراشی نکنم
پس صورتمو براش جمع کردم
- این اسم داره، نبات! تکرار کن یاد بگیری
خودشو راست کرد
مشکوک نگاهی بین منِ حرصی و میران خونسرد گردوند
متفکر گفت
- نکنه اینجا خبراییه؟
این نزدیکی و اون غیرتی بازی و...
بازم در شرایط حساس مغزم با جسمم چص کرد و رفت پشت کوه
با گیجی پارازیت انداختم
- باید چه خبری باشه؟
قبل اینکه چیزی بگه میران تند گفت
- گمشو بیرون ماهان
ماهان با لوده گری پشت چشمی نازک کرد
- که گمشم ها؟
گمشم که تو شرکت بیخ ریش ما دختره رو بما...
با پرونده ای که به سمتش پرتاب شد
جیغ دخترونه ای کشید
ریز ریز خندیدم
میگم خداوکیلی خانوادش به چه امیدی مطمئن بودن این پسره؟
میران یه دستشو توی جیبش فرو کرد
و با پرستیژ مردونه ای گفت
- برو بیرون ماهان!
اوف نمیگفت با این ژست کشته میده اولیشم منم؟
ماهان چشم غره ای بهش رفت
- چرا من باید برم؟
این دختره اصلا چرا باید بمونه ور دلت!
خشکم زد
الان این بوزینه داشت راجب من چه فکری میکرد؟
پارت86
نکنه فکر میکرد من با این بابا لنگ دراز سر و سری دارم؟!
غلط کرده فکر کرده
جلوی منو بگیریدددد
نه نگیرید، من ابرو و شرف حالی مالیم نیست الان شلوارشو روی سرش میکشم وایسید
به سمتش هجوم بردم
- هوووشه چی داری میگی تو؟
قبل اینکه حرکتی بزنم
میران از دست من نجاتش داد و با یه عربده خیلی خوشگل شوتش کرد بیرون
- ماهاان زر نزن، گفتم گمشو بیرون پ...فی..وز
چه بی ادب!
دیگه نیاز به این همه خونشونت نبود
ماهانِ بدبخت تنبونشو چسبید و در رفت
همین که درو بست لبخند ملیحی زدم و نمایشی خاک و از شونه ام تکوندم
-نبات!
ابروهامو بالا انداختم
نبات و مرض
چقدر زود پسر خاله شده بود این
با نهایت یبو..ستگی گفتم
- خانومِ اشرفی
پوفی کشید انگار مشخص بود حوصله دیدن ریختمو نداره
به درک، از خداشم باشه
پشت میز دهن پررر کن ریاستش نشست
و بدون نگاه کردن بهم گفت
- برو به منشی بگو بهت نشون میده اتاقتو
تا یه مدت جای خانوم محمدی مترجم زبان ترکی و انگلیسی هستی خانوم اشرررفی
با لجبازی روی ررر تاکید کرد
ایشش تحفه
اول فکر کردم نگام نمیکنه که زبونمو تا ته براش در آوردم
اما همانا مصادف شد بالا اومدن نگاهش که....
پارت87
اما همانا مصادف شد بالا اومدن نگاهش
و از شانس قهوه ای اسهالی رنگم دقیقا حالت زیبای صورتم و دید
زبونمو شبیه آدمیزاد آروم بردم داخل دهنم
آخ ننت به عروسیت بشینه
به حق علی کیو:...نت به زمین داغ اهواز بخوره سرخ شی
نه نه اینیکی نه!
من هنوز ک:..ونشو انگ...ولک نکرده بودم
حیف بود خداوکیلی
جوری بهم نگاه کرد که ماستامو خوب کیسه کردم
فکر کنم وقتش بود کمی خجالت بکشم
سرشو به نشونه تاسف تکون داد
- برو نبات
برو تا خودم درستت نکردم
پشت چشمی براش نازک کردم
- من خیلیم درستم
تو نادرسی
و خب بین خودمون بمونه این به کوردی یه نوع ف..حشه
سریع قبل اینکه دستش بهم برسه
از اتاق پر تجملات چ..ص کلاسانه ریاستش خودمو انداختم بیرون
نه چیزه...یعنی مودبانه اومدم بیرون!
همین که خواستم صدامو تو غبغبم بندازم و دنبال منشی بگردم
یهو یه هیکل کج و کوله درازی جلوم ظاهر شد
خوب که دقت کردم دیدم نه آدمهه
اصلا اینا چرا همه دراز بودن!
خدا دو مثقالم به من اضافه میکردی چیزی نمیشد به جون خودم
- سلام زنداداش!
با چشمای باباقوری شده به موجود عجیب الخلقه مقابلم خیره شدم
این دیگه از کدوم سوراخ افتاده بود پایین
دستامو براش تکون دادم
- هن؟ کیِ داداش؟
نیشش و اندازه توالت فرنگی باز کرد
- زن داداش دیگه
مگه تا الان با میران تو اتاقش در حال ساخت و ساز بچ....
پارت88
با چشمای مشتاق منتظر ادامه حرفش بودم
درحال ساخت و ساز چییی؟؟
اوووف من که عاشق سااخت و ساز بودم
بیشعورا من ساخت خونه رو میگم
برید مغزتونو با اسید بشورید
بیچاره حرفشو نزده بود که پس گردنی محکمی خورد
ماهان از پشت سرش اومد بیرون
- د مردیکه دو دقیقه زبون فلک زدتو داخل دهنت نگه داری نمیمیری
با اسکلی گفتم
- اینجا چه خبره؟ یکی به منم بگه
ماهان نیشخندی زد
- خبرا پیش شماست بانو!
طعنه زد؟
بیخود کرد ک...سحل مالیاتی
پشت چشممو براش نازک کردم
- فعلا که خبری نیست
ولی انشالله در آینده حتما یه خبرایی هست
هر دو شبیه قورباغه شدن
پسر درازه که جلومو گرفت با فک افتاده ای گفت
- م..ماهان این راست میگه؟
ماهان دستاشو توی هم کوبید
و با لودگی گفت
- جون تو میدونستم یه خبراییه
پشمام ریخت
حالا من از خودم زری زدم اینا چرا سریع جدی گرفتن
حالا خوبه نگفتم تو اتاق داشت کم کم نزدیک میشد که عمل مفتخرانه انجام بده و اینجوری میکردن
باید زود تر جیم میشدم
قبل اینکه به گوش میران برسونن چه چرت و پرتی گفتم
البته برسونن
از خودم که پنهون نیس از شما چه پنهون کراش زدم رو این همسایه جون
خواستن توانستنه، فعلا که اومدم شرکتش
حالا بقیشم اسه اسه
همینجوری پیش برم دو روز دیگه میشم خانوم خونش، وااا
پارت89
البته اگه بگیر باشه
نگیرم باشه خودم بگیرش میکنم
گزینه دیگه ای نداریم، یا باید بگیرههه یا من میگیرمش
دستمو برای دوتا بزغاله جلوم تکون دادم
- روز خوش آقایون
همون درازه جواب داد
- روز بخیر زنداداش
اوخ قلبم...
اصلا با این لفظ قیلی ویلی رفت
سرخوش از نسبت زیبایی که بیخ ریشم چسبونده بودن
به طرف میز جلوی اتاق میران و دختری که حدس میزدم منشی باشه رفتم
سرشو بلند کرد
از نگاهش کاملا مشخص بود حرفای من و با اون دوتا تحفه شنیده
اما به روی مبارکش نیاورد
- بله عزیزم کاری داری؟
لبخندی به روش زدم
- اوم..آره میران..نه چیزه جناب رئیستون فرموندن اتاقمو نشونم بدی
ابروهاش بالا پرید
- اتاقت؟!
وا چرا اینجوری میگه اتاقت!
بسم الله، نکنه اینجا همه جن دارن ؟
سرمو به نشونه تایید تکون دادم
- خب بله اتاقم
خنده ای کرد که اصلا ریختش خوشم نیومد
ولی دندون رو معده گذاشتم حرفشو هم بزنه ببینم چه مرگیشه
با طعنه گفت
- مگه موقت نیومدی؟
اتاقی برات نیست که عزیزم
پارت90
این چیچی داشت میگفت؟
عمت موقته زنیکه
چنان اتاقی بردارم اونجات بسوزه
شیطونه میگفت جورابای سوراخمو فرو کنم تو حلقش تا ادب شه
چشمامو تو حدقه چرخوندم
من اگه جواب اینو نمیدادم که زنده نمیموندم
شبیه خودش یکی از اون عزیزمارو بستم به یقش
- عزیزم
زحمت بکش اون ماسماسک جلو دستت و بردار و به رئیست زنگ بزن خودت بپرس
مشکوک بهم نگاه کرد
- امکان نداره
ععی وای
دیگه داشت رو مخم راه میرفت
عصبی تلفن و برداشتم دادم دستش
- حرف بزن
یه دکمه رو فشرد و با ناز گفت
- آقاای رئیـس!
زاررت بابا
اینهمه ناز توی یه آقای رئیس گفتن؟
من جای میران از این طرف حالی به هولی شدم
البته میران غلط میکنه بشه
با اخم زل زدم به دختره که گفت
- این خانوم اوم...
بین حرفش پریدم
- خانوم اشرفی!
چشماشو برام نازک کرد
- بله خانوم اشرفی اومدن میگن اتاقشونو نشونشون بدم، مگه ایشون که موقتن اتاقی دارن؟
نگاه نگاه خودتون دارید میبینید کرم از خودشه
اگه یه وقتی زدم شپلق داغونش کردم به من ربطی نداره!
چنااان میگفت موقت
حالا انگار خودش که ثابت بود چه گلی به سرمون زده بود
نمیدونم میران چی گفت بهش که...
پارت91
که رنگش یه دور عوض شد
با فضولی تموم به قیافش نگاه میکردم بلکه ردی از حرفای میران و بفهمم
اما هیچی گیرم نیومد
با ناز دوباره عر عر کرد
- چشمم رئیس
چشم و زهر مار دختره چش دریده
وقتی قطع کرد با دماغی که رفته بود تو سرش
از پشت میز بلند شد
- بریم نشونت بدم
پوزخند صدا داری زدم که شنید و رنگش سرخ تر شد
الهی
داشت میسوخت؟
عیب نداره بزرگ بشه یادش میره
بنظرتون تیکه بندازم؟
نه گناه داره
پوفف سگ تو روح کرمکای بزرگوارم که نمیذاشتن سکوت کنم
البته حرف خاصیم نمیخواستم بزنم
به هرحال پیشنهاد کمک بود!
اره جون خودت
با شیطنت گفتم
- عزیزم پماد بدم خدمتت!
بدبخت متوجه حرفم نشد که گیج گفت
- پماد چرا؟
وارد اتاقی که جلوش ایستادیم شدم و چشمکی زدم
- واسه استعمال خارجی میزنن سیسی
قبل اینکه حرفی بزنه
در و روی قیافه ماتش که جا داشت بلند بلند بهش بخندم بستم
چون ممکن بود بگه بده و منم که بلف زده بودم
وگرنه پمادم کجا بود بابا
اصلا اگرم داشتم بهش نمیدادم سوزش بکشه
پارت93
جونم چیه نباتتتت
دو سوته وا دادی و به پسره مردم گفتی جونمم؟
حس کردم صداش یه کوچولو ته خنده گرفت
- تو زنگ زدی بچه
تازه یادم اومد چه سوتی دو متری جلوش دادم
آی رو تخته بشورنت دختره خنگول
برای اینکه ضایع نشم با صدای بلندی خندیدم
- عع وا من زنگ زده بودم؟
صدای پر روش اومد
- آره، ببینم نکنه دلت برام تنگ شده؟!
هنننن؟؟
اینو ببین تروخدا
اگه دو دقیقه دیگه ولش میکردم دوتا بچه ام میبست به خیکم
صدامو انداختم تو گلوم
- اوووهع سر خرو بکش آرومتر برو منم بهت برسم آق پسر
بلند و سر خوش خندید
الهیی
چه قشنگ میخنده پسره بی...شرف
قبل اینکه بازم خودمو لو بدم و رسوای دو عالم شم
سریع گفتم
- جناب رئیس
من قراره تا شب پشه بپرونم؟
یهو صداش جدی شد
- پشه چرا؟
مگه نگفتم به کویری بگو بهت بگه چیکار کنی!
میخواستم بگم کویر چرا؟
من طبیعت سبز و زیبای تو را میخواهم مرددد
اما چنانچه هنوز برای این نوع زبون بازیای زیادی لا...سری زود بود
ساده ترشو گفتم
- کویر و بیابون چرا خودت بگو دیگه
پوفی کشید
- کویری فامیلی منشیمه نباااات!
و اکنون سوتی دوم
اصلا از قدیم گفتن تا سه نشه بازی نشه
پارت94
حالا که فهمیده بودم کدوم تحفه رو میگه
متفکر زیر لب گفتم
- اخیی، پس گفتم چرا تو ک....و...نم فرو نمیرفت
- چیزی گفتی؟!
با صداش شونه ام به زاویه نود درجه بالا پرید
یادم نبود میران هنوز داره صدامو میشنوه
پر رو تر از همیشه گفتم
- من؟ نه بابا
میگم حالا نمیشه کویرو کل کنی خودت منور کنی ؟ یا از پرستیژ فوکولانه ات کم میشه!
- بیـا اتاقم
و بعدش زرتی قطع کرد...
شبیه اسکلای سر چهار راه به گوشی خیره شدم
این الان رو منننن قطع کرد؟
اما اونقدر حوصله ام سر رفته بود، که از خدا خواسته ولی با اجبار دل از صندلی زیبای چرخونم کندم
از کنار منشیش رد شدم، پشت چشمی برام نازک کرد
چشمام چهارتا شد
وضعیت مارو ببین تروخدا کویرم داره واسمون قیافه میگیره
بلانسبت گاو بدون در زدن در اتاقشو باز کردم
سرشو بالا آورد
فکر کنم میخواست برینه به اونی که بدون در زدن اومده بود
اما با دیدن من یه لنگ ابروشو بالا انداخت
- نبات اینجا شرکته نه آپارتمان!
الان داشت میگفت در بزنم؟؟
ویلمم کن بابااا
اکنون من فارغ از هر گونه اکسیژنی خیره به ژست دختر کشش بودممم
پارت95
لعنتیی با اون آستینای بالا زده پیراهن سفیدش
رگای برجستش و همینجوری داشت فرت و فرت فرو میکرد تو چش و چال ندید پدیدم
بی شــ...ـرف خسیس
اگه میرفتم دو ثانیه جلو و کلی ان...گولکش میکردم چی میشد؟
به خودم اومدم و تند تند سرمو تکون دادم
لعنت بر شیطان افلیج
ای بابا
جان جدت دو دقیه از ماتریکس خارج نشو نبات
یکم ابرو داری کن دختر
سعی کردم به همه جا نگاه کنم جز آدم روبه روم
وگرنه شرف را دو دستی تقدیم بادها مینماییدم
مودب روی مبل اداری نشستم
نچی کردم و پر رو جواب دادم
- ما که این حرفارو نداریم همسایه... عع نه رئیس جون
سرشو به نشونه تاسف تکون داد
برو واسه عمت تاسف بخور پسره بوزینه
از پشت میزش بلند شد که سعی کردم افسار نگاه هیزمو بازم رها نکنم
بعد میگن پسرا هیزن
خدایی داریم در حق این موجودای الکی گنده ظلم میکنیم
پرونده ای گذاشت جلوم
و دقیقا اومد و روبه روم نشست
وقتی کمی به سمت جلو خم شد، دستشو تو هم فرو کرد و ارنجشو روی زانوش گذاشت
یهو نگاهم پیج خورد
وای رگای بیفانوووسشوو، من دیگه غش کردم بیایید جمم کنیدد
اما اون خونسرد مشغول توضیح دادن شد
- اینو باید ترجمه کنی
جز ترکی، انگلیسی و فرانسوی بلدی و...
یهو کلافه سرشو بلند کرد و غرید
- نبااات!
پارت96
شونه ام قایقی بالا پرید
وا بسم الله
این یهو چش شد؟
نگاهمو جمع کردم و حرصی از اینکه نذاشته بود خوب نگاه کنم
توپیدم
- ها چیه چته؟
کلافه دستی به گردن قرمزش کشید
چرا اینجوری سرخکی شده بود؟!
نفس بلندی کشید و به برگه ها اشاره کرد
- حواستو جمع اینا کن از ت..ن و هیکل من برات کار در نمیاد
میخواستم بگم شوهر که در میاد
آقا اونممم در نیومد
سگ خورد
دوس پسر که در میاد!
اما انکار بهترین گزینه روی میز جلوم بود که سریع آویزونش شدم
- وااا چیکار به ت..ن و هیکل تو دارم
از اینا کلی برام ریخته
والا...
درجا اخماش توی هم فرو رفت
با تهدید گفت
- دوباره تکرار کن ببینم؟!
چی برات ریخته؟
فکر کنم با موفقیتتت ر...یدم
هولزده گفتم
- من؟؟؟
من چیزی نگفتم که اشتباه شنیدی
و سریع پرونده رو از روی میز قاپیدم و اتاقشو قبل از هر گونه اسیب فیزیکی ترک کردم
هیزی کردنم بلد نبودم خیر سرم
دو سوته لو رفتم...
عیب نداره تجربه شد، برای عملیات بعدی سعی میکنم با احتیاط تر برخورد کنم
پارت97
با گندای که بالا آورده بودم
تا آخر ساعت کاری از اتاق بیرون نرفتم
که از سوتی های جدیدم سر سوزنی جلوگیری کنم
که فوقالعاده از من بعیدد بود
البته اینکه کاری که بهم داده بود سنگین بود و هم نمیشه نادیده گرفت
لامصب از هفت جهت ج....ر خوردم
پسره موزمار
حس میکردم کارش از قصد بود که اذیتش نکنم
شاید با من خصومت شخصی داشت!
نکنه میخواست عقده صدای بلند آهنگای هر روزمو سرم در بیاره؟!
نچ
زید عزیزم اینقدر ظالم نبود
وسط ظهر اون پسر دراز و کجه برام غذا آورده بود
همه شرکتا اینقدر پیشرفته شده بودن و ما نمیدونستیم؟
به جان خودم اگه میدونستم غذاهم میدن
دانشگاهو کنار میذاشتم
و از همون اول شبیه یه دختر خوب میاومدم سر کار
به هرحال چشمم به شکمم بود من، البته اگه بهم کار میدادن!
پیامکی برای گوشیم اومد
خروس همسایه بود که نوشته بود "تا 10 مین دیگه بیرون باش بریم خونه"
یه لحظه مور مورم شد و به آسمان ها پیوستم
انگار زنش بودم و بهم گفته بود بریم
اخیی
چقدر رمانتیک
بخدا این عاشق من شده این خط و این نشون
وگرنه چرا باید منم ببره؟
یه صدا تو ذهنم گفت چون همسایشی اسکل
اما سرتق سرمو بالا انداختم
- نه تو خفه شو
من بیشتر میدونم دوسم داره
پارت98
وسایلمو جمع کردم
از اتاقم رفتم بیرون که متوجه شدم شرکت خلوته
یا جلل خالق
همه رفته بودن؟
نکنه بلایی سرم بیاره!
اصلا بیاره
با جان و دل پذیرایش خواهم بود
البته بعدش باید میگرفتم
برم تو اتاقش؟ نرم؟ برم؟ نرم یعنی؟ نه خیرشم میرم
با پر رویی بدون اینکه در بزنم در اتاقشو باز کردم
یهو با دیدن صحنه مقابلم
چشمام درشت شد
یعنی داشتم درست میدم؟؟؟؟
چرا صحنه های منکراتی میندازی جلوی من خدا جونم
میخوای از این راه امتحانم کنی از همین الان بگم من تجدیدم
- انگاری خوشت اومده شکلات خانوم
یه وقت خجالت نکشی!
یهو با صداش به خودم اومدم
خاک به سرم تا الان به ت..ن و بد..نش زل زده بودم؟!
اصلا این چرا ل..خت بود؟
جای اینکه به قول خودش خجالت بکشم
طلبکار گفتم
- تو وسط شرکت ل..خت کردی من خجالت بکشم؟؟؟
سرشو به نشونه تاسف تکون داد
- سه متر و نیم زبون خالصه
دیگه جوابشو ندادم
از شما که چیز پنهونی ندارم راستش یه ذره اهوم اهوم که اسمشو نمیارم کشیدم
پیراهنشو پوشید و دکمه هاشو تا نصف بست
سوئیچشو برداشت و به سمتم اومد
با خنده گفت
- راه بیوفت بریم بچه
شرکت خلوته دو دقیقه ولت کنم به روح پاکم ت...عرض میکنی
پارت99
اومدم به سمت اتاقم برم
که با صدای بلند پیامک گوشیم از ترس قبض روح شدم
سگ تو روحش
نصفه شبی چه بوزینه ایه بود؟
صبر کنید به جان خودم الان میگیرم پا...رش میکنم
باهاش پاپیون میسازم
گوشیو باز کردم
ولی همین که اسمشو دیدم سیستم مغزم گریپاچ شد
هنننننن "پسر همسایه" بود؟
میران!
حلل خالق
این که میترسید یهو به عفت پاکش ضربه بزنم
چیشد خودش اومده منت کشی
اخی جوجورو
پیامشو باز کردم
اما با دیدنش این بار چشمام هفتاد تا شد
- میگم نبات این سـ....ـوتی..ـن قرمزه مال توعه افتاده تو تراس؟
لامصب عجب خوش دسته
رنگشوووو ببین تو باب اسفنجی میپوشی؟
و با نهااایت ت...خمسگی یه استیکر خنده زده بود تنگش
حس کردم فشارم افتاد
چند نفر مثل من اسکل بودن و لباس ز...یر باب اسفنجی و تام و جری میپوشیدن؟
اما سریع براش تایپ کردم
- اندازشم گرفتی بی تربیت؟
مال من نیست
لابد از ساختمون روبه رویی افتاده
همسایه دیگه ایم نبود
مجبور بودم بندازم گردن بدبختای روبه رویی
بلافاصله جواب داد
اما همین که بازش کردم با دیدن...کیردیدم
پارت100
اما همین که بازش کردم
با دیدن جوابش فهمیدم این وااقعا تو ب...ی شرفی یه سور به من زده بود
- پنت هاوسه باهوش خانوم
دو گزینه داریم
برات بیارمش یا میبریش
البته یه گزینه سومم داریم، نخوای ببریش و من قابش کنم جلوم و...
و چییی؟؟؟
بقیششش کووو
مرموزی و شیطنت و عو...ضی گری تو تمومه پیامش بیداد میکرد
الان اگه جلوم بود تیکه تیکشش میکردمم
نه خیرشم
تو غلط کردی تیکه تیکش کنی بچمو
یا ابلفظل
همینم مونده بود سر این گوریل با خودمم حرف بزنم
فکر کنم دیوونه شدم رفت
پیامک دومش بعد از چند لحظه دوباره اومد
- کدوم گزینه؟
به جان خودم این دیگه خجالت کشیدن داشت
اصلا سنگ پا قزوین و جاده چالوسم روت باشه نمیتونی خجالتی نکشییی
با حرص تایپ کردم
- برو هرکاری میخوای باهاش بکن
ارزونی خودت
و گوشیمو گذاشتم کنار که ریختم به قیافه صفحه چتش نخورده
ها؟
نکنه فکر کردید از اینکه داشت اذیتم میکرد؟
نه، خاموش کردم چون به خود سگم اعتماد نداشتم
که جلوگیری کنم از اینکه شبیه اسکلای ندید پدید وا ندم و دل به دل لـ..ـاسو بازیاش بدمم
.
.
.
.
شرط 20 لایک 40 کامنت فقط رو این پستتتت