17:47 1403/3/30 | seli | 54 نظر | 11 پسند

برو ادامه

 

روی تخت دراز کشیده بودم و به سقف خیره بودم

منتظر پری بودم که بیاد و باهم صحبت کنیم
پری تنها دوستی بود که خیلی باهاش صمیمی بودم

تو حال و هوای خودم بودم که ناگهان در باز شد و پری مثل گاو اومد تو...

عین قورباغه از تخت پریدم پایین و با ترس گفتم:
_کره خر مگه اینجا طویلس؟ صد بار بهت گفتم اول در بزن بعد بیا تو ، شاید کار داشته باشم

نیششو باز کرد و چشکمی بهم زد و گفت:
+جوون خانمی مگه شما کارم دارید؟ افتخار بدین یبار باهم کار داشته باشیم

_ خاک تو سرت پری این حرفا چیه دختر؟ مگ پسری که چشم داری بهم؟

+ مگه حتما باید پسر باشم که رو همچین دافی نظر داشته باشم جیگر؟؟

از حرفش خندم گرفت جفتمون میدونسیم واسه چی میگفت:

تک خنده ای کردم و با عشوه گفتم : پری؟؟

+جونه پری خوشگلم ، بنال عزیزم

_جون به جونت کنن یه طویله گاوی ، فردا برای دانشگاه چی میپوشی؟
 
دستشو زد به کمرش و به افق خیره شد . انگار داشت فیزیک کوانتوم حل میکرد این بشر

_هووووی پری با تواما 
+مرگ چته تو؟ دارم فکر میکنم صبرکن دیگ

که یهو دستاشو به هم کوبید و با اشتیاق گفت:
+فهمیدممممممم ، لباس

از حرفش تعجب کردم ، چرا انقد خنگ بود این دختر؟ خدایا خودت اینو شفا بده لطفا...

 

شرط نداره ولی حمایت کنید

درباره

منحرفا اینجا میان 

دنبال‌شوندگان
امکانات
https://uploadkon.ir/uploads/57ea07_24InShot-%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B4%DB%B0%DB%B7%DB%B0%DB%B7-%DB%B1%DB%B5%DB%B2%DB%B8%DB%B2%DB%B9%DB%B8%DB%B3%DB%B5.png